نتایج جستجو برای عبارت :

شایدم ارزشش را نداشته باشه

تصور اینکه چند وقت دیگه بیام بگم این روزهایی که سگی گذروندم و به فارسی سخت خودم را از وسط به دو نیم تقسیم کردم، ارزشش را داشت؛ مضحکه، واقعا مضحکه.
آره خلاصه فراری جان، یه وقت هایی حتی ممکنه ارزشش را نداشته باشه ولی خب چاره چیه.
یعنی می‌خوام بگم حتی اگه ارزشش را نداشته باشه هم باید گذروند، همین.
فراری می فرماید
ارزشش را ندارد زمانت را روی کارهای بی نتیجه بگذاری ،
ارزشش را ندارد آدم ها را قانع کنی که دوستت داشته باشند ،
که مجابشان کنی حواسشان به تو باشد !
ارزشِ تو و احساسِ تو ؛ بیشتر از این حرف هاست !
و ارزشِ تک تک ثانیه های تو ...


ادامه مطلب
جاوا اسکریپت چیست و چه کاربردی دارد؟
خوب بعد از مدت زمان نبستا طولانی دور موندن از کیبرد و وبلاگ تصمیم گرفتم برگردم و این پست رو بنویسم! امروز قراره بفهمیم جاوا اسکریپت دقیقا چیه و اصلا ارزشش رو داره وقتمون رو براش بزاریم تا یاد بگیریم یا نه! همچنین چند تا از کاربرد ها و امکانات جاوا اسکریپت رو مثال میزنیم و وب سایت هایی که بدون جاوا اسکریپت معنایی ندارن رو هم معرفی میکنیم... و در نهایت چند تا منبع و پی دی اف توپ میزاریم تا اگر خواستین جاوا اسک
وقتی به دنبال گرفتن یک سرویس یا خدمت هستی دوست داری همیشه بهترین ها رو انتخاب کنی. ملاک انتخاب می تونه تخصص، کیفیت، قیمت و خیلی چیزای دیگه باشه ولی در تعمیر پکیج فکر می کنم ملاک انتخاب باید کیفیت اجرای خدمات، سرعت اجرا و قیمت باشه. چون اگه خوب پکیج درست شه تا چند ماه گاهی تا چند سال دیگه مشکلی نداره، بعد اینکه سریع بیان و پکیج رو در محل درست کنن خیلی مهمه، چون معمولا آب سرده و خونه یخ کرده، نه میتونی حموم بری و نه خونه دماش مناسبه و برای کسایی ک
یه دوست لازم دارم. دختر باشه. بیست و شیش هفت ساله. ترجیحا پولدار باشه، نبود هم نبود حالا. مجرد باشه و تنها زندگی کنه، یا فوقش با مادرش مثلا. دختر باخدا و پاکی هم باشه. 
آهان، مشکلی هم نداشته باشه که من این سه سال باقی‌مونده رو برم پیشش زندگی کنم. 
قدیمیا یه چیزی حالی‌شون بوده که گفتن دوری و دوستی. 
هر کاری میکنم خوابم نمیبره
خدایا به حق همین شب عزیز ازت میخوام به مامانم شفای کامل بدی
و نتیجه آزمایشها و ام ار ای ش هم خوب‌خوب باشه
خدایا میشه مامان مشکلی نداشته باشه و این چیزا هم الکی باشه همش؟
خدایا مامانمو خوب خوبش کن. میخوام سالم سالم باشه
چشامو میبینم قیافه ممدرضا شایع رو میبینم :|
آخه چرا اینقد بچه و عموییه؟ :|
این بود کسی که میگف بدهکارتم دنیا اگه مردی بیا بگیر؟
چی باعث شده بود با این سن این کارا رو اجرا کنه؟ :|
ولی واقعا توقع داشتم یه چهره پخته ای باشه
حداقل صورتش یه زخم پشت ریش میشاش داشته باشه نه اینکه اصلا ریش نداشته باشه :|
یه زن نمی‌تونه 
دوستت داشته باشه
بعد دوستت نداشته باشه
بعد دوباره دوستت داشته باشه!
یه زن فقط می‌تونه
 دوستت داشته باشه
دوستت داشته باشه
 دوستت داشته باشه
و بعد دیگه
هیچ‌وقت دوستت نداشته باشه!

خداحافظ گری کوپر 
 رومن گری 
+در مورد من که درسته . 
وقتی چیزی تموم میشه دیگه هرگز شروع نمیشه .
دلیلش هم خیلی ساده است . 
من راههای زیادی را برای حفظ کسانی که دوست شون دارم امتحان میکنم . به زعم خودم چیزی کم نمیذارم .
اما گاهی طرف مقابل تمام راهها را مس
خیلی دوست دارم به خودم نوید بدم که بعد از تموم شدن این ماجراها و برگشتن کشور به روال عادی در اولین فرصت میرم و تو گروه های گردشگری عضو میشم و یه سفر میرم. (بدون حضور خانواده!)
ولی حیف که نشدنیه و منم حوصله ی جنگیدن باهاش رو ندارم و شایدم حدس میزنم به اون جذابی که تصور میکنم نباشه و ارزشش رو نداشته باشه.
نگرانیشون از اینکه با کی میری؟همسفرات معلومن؟کی میری؟شب تو جاده این؟راننده ش کیه؟کار بلده؟غذا چی؟مجوز دارن؟از طرف کجاست؟
و در آخرم به این برس
شاید عشق این‌روزا هفتاد درصد از مغزمو اشغال کرده باشه؛ اما نتونم حتی یک درصدش رو به کار بکشم. مثل اینه که صرفاً یک مسیر تودرتو رو بری و برسی به نقطه‌ی اول. اول که نه؛ نقطه‌ای که هیچ اثری تو دنیای قابل لمس نداشته باشه. هیچ نقشی هم حتی. پنج‌تا حس، اسیر یه حس سردرگم.
 
شاید نسلهای بعد گونه ی ما رو نبینند
 
توی گونه ی ما مواردِ خاص و کمیابی مشاهده شده
 
مثلا تصور کن وقتی عشقت تب کنه تو بمیری
وقتی پای عشقت در میون باشه...
... دیگه نه کارت مهمه، نه خودت مهمی...
 
تصور کن همه چی شو زیبا ببینی
عشقت
هر چی از عشقت می بینی برات زیبا باشه
هرچی
چیزایی که بقیه به خاطرش عشقت رو سرزنش می کنند
ولی تو به جای سرزنش، سرسلامتی بهش بدی و کمکش کنی تا زیباترش کنه
 
به نظرت گونه ی ما در حال انقراض نیست؟
 
نع
 
در حال انقراض نیست
به جاش ی
 
اگر میخواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد،ببینید به چه چیزی عشق مےورزد:
کسی که عشقش ماشینش استارزشش به همان میزان است
اما کسی که عشقش #خداستارزشش اندازه خداست
#علامه_جعفری(ره)
@Ebrahimhadi@Ebrahimhadi_Market•••••••••••••••••••••••••••••••
درسته که تغییر از درون ِ که ریشه دار میشه !
و شاید گفتن من و تو و ایشون و اوشون!
زمانی که گوش کر باشه و چشم ها بسته، تاثیری چندانی نداشته باشه 
اما من معتقدم " همیشه یه کور سویِ اُمیدی هست..."
و حتی طنابی که نازکتر از موهای تو میشه اما پاره هرگز...

#نااُمیدم نکن!
#خدا بزرگتر از حماقتهای ماست!
سلااااام 
آقا من یادم رفت بیام بنویسم از بس قضیه این سیل و این اتفاقات اعصابمو داغون کرد که هیچی ننوشتم از روزایی که گذشت
از اول فروردین مسافرتمونو شروع کردیم و هشتم برگشتیم خییییلی خوش گذشت اما متاسفانه آخرای مسافرت همه برنامه هامونو ریخت بهم و همون آبادان موندیم و اهواز و شهرای اطرافشو گشتیم
بعدشم که تو راه برگشت بودیم شد باد و بارون و ازینجور چیزا و خبرای بعد از همه شهرای ایران..
بهرحال هرچی روزای اول خوش گذشت روزای آخر خیلی سخت و ناراحت
از وسط خیابون رد می‌شدم که صدای آهنگ میخ شد توی سرم، درد شد توی دلم، داغ شد روی سینه‌ام، نفسام انگار سخت بالا می‌اومد، تند تند پلک می‌زدم بلکه اشکام نریزه ولی نمی‌شد، آدم مگه چقدر میتونه به روی خودش نیاره؟چقدر میتونه تحمل کنه؟ 
آدم‌ یه جاهایی کم میاره، میشه عین یه ظرف لب‌ریز که با یه تلنگر سر میره، با یه اخم بغض میکنه، داد میکشه ، گریه میکنه. اصلا چرا حواسمون به دل آدم‌ها نیست؟ چرا وقتی میریم به اونهایی که میمونن فکر نمی‌کنیم؟ 
رفتن و د
دوستان ازین تفکرا نداشته باشین که وای چه خوب.
نخیر.
بهترین شریک زندگی، شریک زندگی ای هست که یه آدم بالغ باشه.
نه خیلی پیر درون داشته باشه، نه خیلی کودک درونش فعال باشه. یه balance از هر دو رو داشته باشه.
به شخصه، با یه شریک زندگی بالغ راحت تر زندگی و تا میکنم تا کسی که عین پیرمردا میشینه همه رو امر و نهی میکنه و به این و اون میپره و هی گیر میده خودتو درست کن و اصلاح شو و...
آدم بالغ هست، که زندگی باهاش لذت بخشه. نه کسی که ریسک های کودکانه و گاهی حتی احمق
سلام
امیدوارم حال همگی خوب باشه. یه سوال داشتم:
خودتون رو توی شرایط زیر تصور کنید و بگید کدوم شخص رو انتخاب می‌کنید؟ چرا؟
الف) کسی که بهتون علاقه داره و توجه میکنه
ب)  کسی که خودتون بهش علاقه دارید (و ممکنه حتی به شما علاقه‌ای هم نداشته باشه)
مدت هاست به این موضوع فکر می کنم که ارزش زندگی به چیه؟ و اگه واسه یکی مثل من کلی هزینه معنوی و مادی شده باشه زندگیم چه ثمری باید داشته باشه که این هزینه ها هدر نرفته باشه؟ مثِ این که موقع به دنیا اومدن هر نوزاد یه حساب بانکی براش باز کنن و بگن هرچی میخای بخر ولی لحظه آخر باید رسید بیاری ... چه میدونیم شاید حساب بانکی همون عمر ما بوده مثلا موقع تولد به من گفتن چهل سال سرمایه زندگی داری برو ببینیم چطور استفاده می کنی...حالا - هر چند شاید خیلی دیر - ول
هم اکنون یکی از بامزه ترین دعواهای دنیا تو خونه ما در حال اجرا هست
کوثر و علی باهم دعواشون شده که کی گربه باشه. هر دوشون میخوان گربه باشن و اون یکی صاحبش باشه یعنی بازیاشون منو کشته
اخر به این نتیجه رسیدن هر دوتاشون گربه باشن و صاحب نداشته باشن. الانم صدای میو میو خونه رو برداشته
میشه آدم یکیو دوست داشته باشه بعد یهو دوسش نداشته باشه؟؟
میشه ندونی دوسش داری اصلا یا نه؟؟؟
میشه گاهی یه نفرو دوست داشت و گاهی حوصله شو نداشت؟؟
میشه یکیو دوست داشته باشی اما صبح تا شب یا حتی یکی دو روز پشت سر هم هیچ خبری ازش نگیری؟؟
میشه یکیو دوست داشته باشی اما با یه اشتباهش کلا ازش بدت بیاد؟؟؟
به نظرم نه!
اگه اینجوری باشه فقط یه معنی داره
اونم اینه که از اولم اون آدمو دوسش نداشتی!
 
سلام به خانواده برتری ها
امیدوارم هر کجا که هستید سلامت و موفق باشید، من یک سوال ازتون داشتم، می خواستم بدونم آیا میشه بدون در نظر گرفتن خانواده ازدواج کرد؟، اگه یک نفر خانواده نداشته باشه مثلا پدر و مادرش فوت کرده باشن یا خانواده خوبی نداشته باشه(بماند) و فامیل خوبی نداشته، چطوری باید خواستگاری کنه؟
مراسم ها رو برگزار و ازدواج کنه؟ دختر خانم های امروزی تا چه اندازه با این قضیه کنار میان و آیا خانواده طرف مقابل براشون مهمه؟، تا چه اندازه مه
رو بدن پسرش تتو کرده!!!!عکسش و فرستاده!!! 
بچه تازه 9سالشه!
شاید اگر بزرگ شه دلش نخواد رو بدنش طرح باشه و یا اصصصلا اون طرح و دوست نداشته باشه!!!! و یا بخواد رشته ای تحصیل کنه یا جایی کار کنه که همین تتو مانعش بشه!
برای سلامتی هم مضره! 
بخدا قسم ماها صاحب بچه هامون نیستیم!!!!
به بهونه روشنفکری گند میزنیم به اینده بچه هامون!!!
دلم میخواد یچی بهش بگم ولی جلوی خودم و میگیرم... 
خدایا خودت به بچه ها رحم کن 
پدر مادرامون دارن به کجا میرن...
عمیقا باور دارم آدمی که دائم در حال دروغ گفتنه، بعد از مدتی این دروغ‌ها تو شخصیتش نفوذ می‌کنه و اون رو تبدیل به یه آدم متناقض مریض می‌کنه. جوری که اصلا دیگه نمی‌تونه راست بگه. نمی‌تونه مسئولیت حرفی که زده رو قبول کنه. و این خیلی درد بزرگیه. دردی که شاید رو خود اون آدم تاثیری نداشته باشه، اما رو اطرافیانش چرا. حتی اطرافیان سابق.
+ یه آدم چقدر می‌تونه مریض باشه که بعد از دو سال باز هم دست از تهدید و تهمت برنداره؟
+ کاش می‌تونستم به بابام هم بگم
جمعه باشه
هوا آفتابی باشه
روزای آخر پاییز باشه
تنها باشی
موسیقی باشه
پنجره باز باشه
رو به دریا..   
تو قاب پنجره بایستی و نور آفتاب 13:24 دقیقه به صورت و دستهات بتابه..
تازه میفهمی اصلا اونجایی که وایسادی نیستی!
پس کجایی بغیر ازونجا.. ؟
صبح باشه، شنبه باشه، اولای ماه باشه، مِه باشه، تاریک باشه، سرد باشه، بیدار شدن سخت باشه، بخوای بری سرکار، مادرت منعت کنه ماشین ببری. ولی ببری. جاده لغزنده باشه، سُر باشه، ترمز کنی، نگیره. پشت چراغ قرمز باشی. بزنی به ماشینِ سمندِ جلویی. اون طوریش نشه. ماشینِ مادرت، جلوپنجره‌ش کنده بشه، رادیاتورش سوراخ بشه. ازش دود بلند شه. بترسی. بوی بد راه بیوفته. برسی سرکار. از اونجایی که همیشه خبرای بد رو، به بدترین شیوه‌ی ممکن میگی، امیدوار باشی مادرت این
جلوی دوربین سلفی به خودم نگاه می کنم..
دست رو موهای تابه تا کوتاه شده ام می کشم و می گم ...
خدایا نه موهای لختی صاحب شده م نه چشمان درشتی...
نه لب و دندان دلبری...و نه قد بلندی...
شاید ابروهام زیباترین بخش صورتم باشه 
در عوض از خود تعریف نباشه قلب مهربونی دارم ..
و بنیامین مهربان تری ..که اونم خدا میدونه کی بهم برسیم ...
اینکه زندگیت به این بستگی داشته باشه ترامپ لعنتی دور بعدی انتخاب میشه یا ..و حتی به این امیدواری که تو همین دور برکنارش کنند
شرکت دانش بنیان مپنا (شایدم دانش بنیان نباشه، فقط خواستم آغاز مطلبم خیلی خفن باشه) و سایپا با عقد قراردادی کار روی خودروهای هیبریدی و شروع کردن . 
واقعا با اینکه خودم مهندسی مکانیک خوندم ولی نمیخوام وارد حوزه فوق تخصصی خودرو بشم و امیدوارم این همکاری پایدار و موثر باشه .
این طرح هیچ چیزی هم نداشته باشه برای هوای آلوده‌ی این روزها خیلی لازمه . مپنا اولین آزمایش و روی خودرو ۴۰۵ انجام داد و نتیجه تست ها خیلی هم امید بخش بود . این تکنولوژی کاملا د
عزیزم تو فکر میکردی زندگی انقدر طولانی هست که میشه همه چیزو بسازی خودتو عالی کنی و بعد بری سراغ ادمایی که میخوای دستشونو بگیری بگی چشماتونو ببندین و بعد ببریشون رو به روی اون چیزی که از زندگیت ساختی و بگی جی جی جی جینگ اینم زندگی پرفکت من حالا بیاید توش تا باهم زندگی کنیم، ولی دنیا واینمیسته عزیز من دنیا منتظر منو تو نمیمونه که! پس بدو ولی تنها نه، اون ادمارو بیار تو زندگیت و با اونا بدو با اونا ادمه بده، میدونی چرا؟ چون وقتی مشغول درست کردن ز
مطمئنم یه روزی تو هم دنبال جواب این سؤال راه میفتی که دنیایی که الان میبینیم حاصل خلقت هوشمنده یا تکامل؟
البته حتی اگر حاصل تکامل باشه آیا میتونه خلقت رو منتفی کنه؟
اون روز شاید من نباشم، شاید من باشم، شایدم بیای از خودم بپرسی.
باید زیاد خوند و بهش فکر کرد، حتی اگر این فکر کردن و زیاد دونستن هیچ نتیجه ای نداشته باشه برات لذت بخش خواهد بود.
 
شرمنده شدم
 
شرمنده ی خودم و احساسم
شرمنده ی پدر و مادری که
با جون و دل به امید رسیدن به دخنر نداشته شون بودن
به دختری که
پسرشون عاشقش بود
دختری که
میدیدن پسرشون چطور شبها بهونه شو میگیره
خواهش میکردن
که بذار ما زنگ بزنیم بریم تهران صحبت کنیم
 
و من در خیال خوش فراهم کردن شرایط
هی میگفتم باشه چند وقت دیگه، باشه چند وقت دیگه
 
و خبشرمندگیچیز خیلی بدیه :)
 
 
و من در همه حال سعی میکنمشاکر خدا باشم ...
هیچ وقت نگاهتون به دیگران نباشه،همیشه نگاهتون به خودتون باشه.چون به دیگران نمیشه اعتماد کرد،به هیچکس نمیشه اعتماد کرد.پس همیشه خودتون رو ببینید.منظورم خودخواهی و غرور نیست بلکه هدفم از زدن این حرف اینه که،منتظر کمک و نگاه دیگران نباشین،اونا کار خودشون رو می کنن،هیچکس حواسش به اون یکی نیست.شما هم حواستون به خودتون باشه،منتظر کمک،تلاش و نگاه خودتون باشید.چون دنیا هیچ وقت آدمایی رو نداشته که بخوان به دیگری کمک کنن و حواسشون بهش باشه.مراقب خ
حواسم باشه به آدمای اطرافم زیاد دل نبندم...آدم ها همیشه فقط اولش خوبن...حواسم باشه معمولا آدم هایی که اولویتشون تو زندگی "خودشون" هستن و حرف کسی براشون اهمیت نداره موفق ترن...حواسم باشه همه برنامه هام و حرفام رو به هر کسی نگم...حواسم باشه به ظاهر کسی اعتماد نکنم،حواسم باشه اون چیزی که آدما جلوم نشون میدن با اون چیزی که پشت سرم هستن خیلی فرق میکنه...حواسم باشه حرف ها و اخلاق های گند یه عده روم هیچ تاثیری نذاره و راه خودم رو برم...حواسم باشه از یه ج
حواسم باشه به آدمای اطرافم زیاد دل نبندم...آدم ها همیشه فقط اولش خوبن...حواسم باشه معمولا آدم هایی که اولویتشون تو زندگی "خودشون" هستن و حرف کسی براشون اهمیت نداره موفق ترن...حواسم باشه همه برنامه هام و حرفام رو به هر کسی نگم...حواسم باشه به ظاهر کسی اعتماد نکنم،حواسم باشه اون چیزی که آدما جلوم نشون میدن با اون چیزی که پشت سرم هستن خیلی فرق میکنه...حواسم باشه حرف ها و اخلاق های گند یه عده روم هیچ تاثیری نذاره و راه خودم رو برم...حواسم باشه از یه ج
 
آبجی کوچیکه سلام
راستی وقتی می خونی جواب سلام منو بده
درسته نیستم و نمی دونم تو کِی و کجا داری منو می خونی
ولی شک نکن می رسه بهم
سلامی که تو برای من بفرستی رو توی پیچ و تاب ذهن و روحم حس می کنم
...
...
آبّاریکلا، سلام به روی ماهت همه چیزم، امیدم، مریمم، آرزوم
 
امشب داشتم به این فکر می کردم که...
به این فکر می کردم که 
عجب عشقی بود
عجب غَلَیانی داشت
چه آشوب هایی که به پا نمی کرد
و چه طوفان هایی که به راه نمی انداخت؛
مثلاً توی کورانِ غربت و بی کسی پیش
یادت بمونه هیچ وقت هیچ چیزی بالاتر از صداقت و راستی نیست
دروغ همه چی رو نابود می کنه
راهِ درست اونیه که دروغ توش جایی نداشته باشه
تا با آدمِت روراست نباشی،دائم نگرانی و مضطرب،پس حواستو جمع کن
دروغ همه چی رو نابود میکنه
اعتمادش که از بین بره،بیچاره ای
پس از روز اول باهاش مثل آب،زلال و شفاف،برخورد کن تا نگرانی ای از این بابت نداشته باشی
زندگی اونقدرا هم طولانی نیست که تو همون مدت محدود هم عذاب بکشی
....
استارت ع.ا  ==> 15 اردی بهشت 98
هیچ وقت نگاهتون به دیگران نباشه،همیشه نگاهتون به خودتون باشه.چون به دیگران نمیشه اعتماد کرد،به هیچکس نمیشه نمیشه اعتماد کرد.پس همیشه خودتون رو ببینید.منظورم خودخواهی و غرور نیست بلکه هدفم از زدن این حرف اینه که،منتظر کمک و نگاه دیگران نباشین،اونا کار خودشون رو می کنن،هیچکس حواسش به اون یکی نیست.شما هم حواستون به خودتون باشه،منتظر کمک،تلاش و نگاه خودتون باشید.چون دنیا هیچ وقت آدمایی رو نداشته که بخوان به دیگری کمک کنن و حواسشون بهش باشه.م
هرچی داشته باشیم و هرچی که میلم بکشه و بتونم بخورم، غنیمته! حالا غذای رستورانِ دانشگاه باشه یا پفک یا غذای مامان پز...
ولی عذاب وجدان داره میکشتم...! همش تو ذهنم رژیم های بارداری و توصیه های غذایی طب سنتی و جدید و اسلامی میاد... :(
خدایا قول میدم خوب بشم از ماه ۴... اون موقع که بتونم درست غذا بپزم و بخورم... میشه الان مسامحتا تاثیر نداشته باشه...؟ :(
بیشتر خانمها جواب بدهند
به نظر شما علت وجود مهریه چی میتونه باشه .
آیا خانمها حاضرند مسئولیت تامین زندگی زناشویی را از نظر مادی تقبل کنن و حق طلاق و سکونت هم با اونها باشه ولی به مردان مهریه بدهند (فکر کنید و جواب بدهید)
 
میدونید از این نظر میگم که وقتی بیشتر فشار اقتصادی خانواده روی دوش مرده چرا خانم ها این همه روی یه مسئله ای که کوچکترین تاثیری روی برقراری روابط عمیق احساسی نداشته اصرار میورزند. و اگه مردی مجبور بشه ادامه رابطه را بپذیره وق
چندی قبل شعاری روی دیوار دیدم که نوشته بود حرف نزنیم عمل کنیم که البته احتمالا شعار انتخاباتی بود. حالا این رو کاری ندارم که بهتر بود می گفت به حرف های خود عمل کنیم.تو این فکر بودم که همه آدم ها دو تا خود دارند یکی تو حرف و دیگری تو عمل هستش و کمتر کسی پیدا میشه این دو تا خودش شبیه هم باشه. امیدوارم اون قدر خدا بهم توفیق بده که بین این دو تا خود وجودیم تفاوت و تناقض زیادی نداشته باشه.
حس عجیبیه... با این که حدس میزنم چیزی که گفتی حقیقت نداشته باشه نمی تونم خودمو درک کنم که چرا باید انقدر ذهنمو درگیر کنی؟ با این که میشناسمت و حدس میزنم که اینم یکی دیگه از اون شوخی هاس که هممون رو سر کار گذاشتی و شب یه ویس می فرستی و بلندبلند تو گروه می خندی اما دنیامو به هم ریختی. دلشوره ام برام قابل درک نیست! نباید اینجوری باشم!
راستش اونقدری هم تو رو میشناسم که بدونم هیچی ازت بعید نیست! شاید هم حقیقت داشته باشه! خب... اگه به منطقم رجوع کنم... اگه
امشب Whcaw یه پستى رو توى استوریش گذاشته بود(کلیک کنید)یعنى میتونم بگم اوج حقارت و بدبختى انسان…اوج حیوون بودن…اوج نجاست…و اوج بدترین فحشى که میتونید نثار همچین موجود کثیفى کنید!!!!…از خودم پشیمونم که چرا بهش حیوون گفتم:(…به والله مجید حیوون خیلى ارزشش از این عن دوپا بالاتره!
آخه دیوث،جنده…میدونى چه بلایى سر اون بچه دارى درمیارى…بى شرف میدونى اون بچه چجور روحش به گا میره!!!خود بى شرفت رو یه مشت بى صفت آشغال بزرگ کردن که همچین بلایى سر این بچ
از امروز فرجه ها شروع شد و برگشتم خونه.
تو اتوبوس یه لحظه به خودم اومدم و دیدم دستمو گذاشتم جلو دهنم و دارم جلو اشکایی که بی اجازه میریختن رو میگیرم.
دغدغه هام دیگه مهم نیستند،یا اینکه کمرنگ شدن واسم... شایدم یادم رفته؟!
نمیدونم؛ ولی اینو مطمئنم من اونی نیستم که میخواستم.
از سطحی شدن متنفرممم!!!
.
.
.
ما آدما به نبودن ها عادت میکنیم.راسته که زمان همه چیز رو حل میکنه.
با اینکه هنوز بعد دو سال مامان غر میزنه که چرا گذاشتی رفتی؟من چقدر بدشانسم که دختر
گاهی الکی الکی سر یه مشت تاراحتی و عصبانیت،آدما رو از خودمون می رونیم.این یک اشتباهه بزرگه،بدون شک.مگه ما چقدر زنده می مونیم؟مگه دنیا تا کجا ادامه داره؟مگه زندگی چقدر دووم میاره؟اصلا ارزشش رو نداره که بخاطر ناراحتی ها و عصبانیت ها بین خودمون و عزیزامون فاصله بندازیم.چون که بعدش،یه کم که بگذره،خودمون حسرت می خوریم.حیفه،خیلی حیف!من توی اینجور مواقع با خودم میگم:اگر امروز یا فردا،طرف(کسی که از دستش ناراحت یا عصبانیم)یه اتفاقی براش بیوفته،یه
زندگی پولداری چه طعمی می تونه باشه؟
اینکه پول خودت باشه ها. پول پدر و مادر خودت یا پدر و مادر همسرت نباشه.
که مثلا یک عمری کار کرده باشن و حالا بدن تو بخوری. اینطوری اصلا خوشایند نیست...
نه.
پولی که خودت تلاش کرده باشی، اما خلاصه بهش رسیده باشی.
مثلا حالتی که میری فروشگاه و اصلا برات مهم نباشه چند بسته پنیر هیجان انگیز جدید بیشتر ورداشتی. یا برای برداشتن 5 سبد خرید، هی پشت اجناس رو چک نکنی قیمتشون چقدره.
میری لباس بخری و میتونی بقیه ی تیکه های ستش
اینو چند وقت پیش تویه دفتر خاطراتم نوشتم 
( یه روزی وقتی همه رفتن میفهمی چقد تنهایی..... میفهمی تنهایی یعنی چی ..میفهمی غم یعنی چی گریه یعنی چی ..... وقتی همه رفتن فقط خودتی ..خودتی که میتونی بعد این تنهایی بایه حرکت کوچیک پیروز باشی بایه حرکت کوچیک کیش ومات ...هروقت تنها شدی من درونت رو پیدا کن ..ممکنه مثل خودت زخم خورده باشه ولی بلده چه جوری دلداریت بده هیچ وقت به این جماعت که هر روز رنگ عوض میکنن تکیه نکن ..دل نبند ..اونا هم یه روزی میان و یه روز دیگه
خب امروز همون روزی هست که تنهاترینم و باید خودم رو بغل کنم. جدایی از ح سخت بود اما ارزشش رو داشت.
دیشب پریشان گذشت و خواب‌های مولکولی دیدم. 
الان به طرز عجیبی خوبم و البته تلقین هم می‌کنم که خوب باشم. مهم نیست خودم رو جمع می‌کنم من سخت تر از این رو هم داشتم و اگر نداشتم بذار بر سختترینشون هم غلبه کنم.
من می‌تونم.
 
یک‌سال پیش تصمیم گرفتم دیگه اینجا ننویسم 
چون فکر می‌کردم نوشتن من باید برای بقیه مفید باشه
حالا بعد از یکسال می‌دونم
حتی اگر اینجا یه بیابون متروک باشه که فقط انعکاس صدای خودمو خودم بشنوم
و تاثیری به حال هیچ کسی نداشته باشه  
وقتی نوشتن اینجا حالمو خوب می‌کنه پس مفیده 
گاهی هم آدم باید برای خودش مفید باشه نه بقیه 
 
پس سلامی دوباره به خودم و هر رهگذری که اتفاقی خونه ی قشنگ مجازی‌مو می‌بینه
به آقا میگم از پیشرفت راضی هستی؟
میگه آره بهتره:/
عایا میفهمه ک من دارم خودمو به فارسی سخت این طرف جر میدم؟
چرا پسرا انقدر زود صمیمی میشن!
من تا وقتی کسی عشقم نباشه نمیگم عشقم
تا وقتی تموم سلولهای بدنم دوسش نداشته باشه نمیگم دوست دارم
هنوز ی چند تا سلول مونده خو
+ وقتی آقایی ک ایشون باشه تو زرد از آب درمیاد:)))
آخ آخ آخ! خوبه خودشو لو میده. چ کتابایی ک نخونده جناب تو این سالها
یعنی عاشق این صداقتشم. آدم ته گنداشو میدونه دگ خیالش راحته.
حواستون به کسایی که دوسشون دارین باشه، حواستون باشه چقدر براشون مهمین، حقیقتا براشون مهمین اصلا یا نه؟
یهو به خودتون می‌آید و می‌بینید دارید تمام تلاشتون رو می‌کنید که نگهشون دارین ولی همه چیز داره محو می‌شه، چون اونا هیچ کاری نمی‌کنن، هیچ کاری.
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است
سوگند می خورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است
طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرئیل واژه بهتر نداشته است
این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است
حمیدرضا برقعی
✨الحَمْدُ لِلَّ
تا به حال شده آب کتری نیم‌گرم باشه، بعد بذارین جوش بیاد، بعد چایی بریزین واسه خودتون، بعد حوصله‌ی صبر کردن نداشته باشین، بعد لیوان چای رو بذارین تو یخچال که از داغی بیفته، بعد یادتون بره، بعد که یادتون بیاد چایی سرد شده باشه، بعد دوباره روش آب‌جوش بریزین تا نیم‌گرم بشه، بعد بخورین؟
آقا ما نفهمیدیم بالاخره جوون با غریزه جنسیش چه غلطی کنه؟!
ازدواج رو قبول دارم کاملا اوکی. ولی اون راه بلند مدته. «الان» جوون با غریزه جنسی مرگباری که توش داره شعله میکشه چکار کنه؟ ازدواج دائم که سیمکارت دائم نیس هرموقع لازم داشتی بری سر کوچه تهیه کنی.
کی راهکار درست و عملی داره واسش؟
اسلام هم با اون عظمتش با راههای خوبی که داره تو فرهنگ افتضاح ما قابل عملی شدن نیس. راه‌هایی مثل عقد موقت.
الان عقد موقت مثل روابط نامشروع قبح داره تو ذهن خیلی از
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است
سوگند می خورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است
طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرئیل واژه بهتر نداشته است
این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است
حمیدرضا برقعی
✨الحَمْدُ لِلَّ
چرا تو زندگی ما از این آدمایی که براشون مهم باشه دردمون چیه وجود نداره؟ یکی که دلگیر بودنمون رو بفهمه، و بین همه ی مشکلاتش وقت برامون داشته باشه که مرحمی به زخم دلمون باشه! چرا همه نمکن روی زخم های قلب مون؟؟
اینقد بی کسی رو آدم کجا ببره؟؟
هنوزم که هنوزه جوابمو نداده...خواهری میگه:اون همیشه جواب میده،شاید وقت نداشته...
و منی که مطمئن بودم ولی الان دلم میخواد برم و تمام پیامامو پاک کنم...
به درک اگه دیده باشه...
مهم منم که هر روز اولین کاری که میکردم چک کردن اینستام بود...
مهم منم که بعد این همه مدت...هعیی
:(
:((:
سلام
دوستان چند وقته سوالی ذهنم رو درگیر کرده، دوست دارم نظرتون رو بدونم، آقایون جواب بدن.
مردان با زنی که دوسش دارن ازدواج کنن خوشبخت ترن یا برعکسش، عشق یه طرفه منظورمه، من خودم نظرم اینه که مردان اگه زن شون رو دوست داشته باشن و زن دوسش نداشته باشه خوشبخت ترن تا اینکه با زنی ازدواج کنن که اون طرف عاشقه ولی مرد دوسش نداره، چون فکر میکنم مردان میگن من دوسش دارم بسه نظر طرف مهم نیست، ولی اگه زنه دوسش داشته باشه و مرد حسی نداشته باشه خیلی زنش
این پست ح جیمی رو که خوندم با خودم گفتم آره گاهی برای راحت کردن خودمون، برای شاید آروم کردن خودمون به راحتی خودمونو فریب میدیم.
شاید تعداد این فریب دادنا خیلییی کمتر از کم باشه ولی بدون شک وجود داره و البته این فریب دادنا شاید جنبه ی بدی نداشته باشه و اصلا شاید گاهی لازم باشه ولی به هر حال فریب دادنه!
ادامه مطلب
نمیخواستم دست بدم... چون نمیخواستم این آخرین دست دادن باشه... چون میترسیدم... چون میخواستم مثل همیشه پیاده شم..‌.
نشستم روی تخت. همون تختی که قلمرو پادشاهی من بود. اما حالا شبیه هیچی نیست جز یه تیکه آهن وسط بیابون. همون قدر بی معنی. بی‌حس نشستم روش. نه در واقع نمیتونم بشینم. دراز کشیدم و زل زدم به دیوار. فکر ها هجوم میارن به سمتم... تنم می‌لرزه. سرم منفجر میشه. دارم به نامه‌ی بعدی فکر میکنم. نمیتونه نامه ای وجود نداشته باشه...
پا میشم وضو میگیرم. حافظ
اصولا آدم نباید دختری باشه که حتی از خطرناک ترین وسایلِ شهربازی هم نترسه و با شوق بره سمتشون، حداقل اینکه نباید همش رو جدول راه بره. نباید دختری باشه که ساده ترین تیپ ها رو بزنه.. نباید دختری باشه که ندونه کانسیلر یا رژگونه رو چطور استفاده میکنن. نباید نسبت به همه بی تفاوت باشه. نباید ساده و مهربون باشه. نباید کلِ روز رو از خستگی خواب باشه. نباید به جای شوآف توی اینستا بیاد ساده توی وبلاگ بنویسه. اصولا دختر نباید یه چیزی تو مایه های من باشه. چن
مثل چی ازکارنامه ی اعمال  جمعم میترسم.
یک دهم ازمون قبلی هم درس نخوندم ...
جو گیر شدم... دهنم سرویس شده ....
نمیگم از ازمون بعدی دوباره میخونم و از این خزعبلات... همین ازمون امیدوارم بتونم تا 9 صبح جمعه گندی که زدم رو یکم جمع و جور کنم ...
این day dream های بیخودی گند داره میزنه به زندگیم...
با خودم میگم سومین کنکورت میشه 99 !باید جایی قبول شی که ارزشش رو داشته باشه!بد میگم ؟
من برم گوشه ی تنهایی خود غرق شوم ... 
استرس استرس... 
عصبانیم از خودم ....
تصور کن در جاده ای درحال رفتن هستی
چه چیزی باعث شده وارد این جاده بشی؟
آیاخودجاده باصفا وزیباست که از رانندگی کردن دراین مسیر لذت میبری؟
یامقصدی داری که برای رسیدن به آن ،به ناچار باید ازاین جاده عبور کنی!جاده ای که آنقدرهاهم زیبا نیست؟
حالا اگر این جاده ،هیچ زیبایی نداشته باشه چه چیزی این مسیر را برات زیبا میکنه؟
مثلا اگر بدونی آخراین جاده یه عزیزی منتظرته که سالیانه ساله که منتظرشی
حالا باچه حس وحالی این مسیر را طی میکنی؟
قبول داری که درت
مامان امروز از ظهر رفت خونه باباجی تا فردا شب اونجاست. حتی شبم میخوابه چون داییم نمیتونه وایسه. جاش خیلی خالیه. ناخودآگاه ادم فکر میکنه به نبودنش به مردنش ... به این که شاید دیگه هیچوقت نبینمش. دلم براش تنگ شد. اگه نباشن نمیدونم چجوری قراره زندگی کنم تنها ... نه که با تنهایی مشکلی داشته باشم. ترسم از همیشگی بودنش هست این که دیگه این روزای ارومو نداشته باشم تبدیل بشم به دختری که دغدغه هاش بزرگ تر از حد معمول هست. درسته با مامان اختلاف نظر دارم ولی
واقعا دست کسی که گفته انسان با نخستین درد آغاز می شود درد نکنه و نشکنه الهی  شاید پیش خودش فکر کرده نخستین درد ما تولدمون بوده تا یه زمانی  اصلا مهم نیست چرا به دنیا اومدیم چرا هستیم که این درد بلا گرفته یادمون می یاره اتفاقا باید مهم باشه و بفهمی چرا یهو فیلسوف می شیم کی جز درد این بلا رو سرمون می یاره وقتی درد داری اتفاقا زیاد فکر می کنی چرا تو و اصلا با چه زوری از پسش بر می یای اره بالاخره می گذره تا درد بعدی یکی می گفت درد باعث تکامل می شه و
معتاد شده‌ام به عود. معتاد شده‌ام به این که محیط اطرافم عطر بدهد. با عود دست‌ساز آشنا شده‌ام. گران است ولی ارزشش را دارد. عودهای صنعتی در برابرش بچه بازی هستند!
 
پ.ن. دومین پست امروز. اگر قبلی را ندیده‌اید؛ روز قتل عام هرگز عید نخواهد بود
اینکه یکی داره از زندگیم حذف میشه که ارزشش رو نداره
خب خوبه دیگه فراموش میکنیم
#جنگ جنگ تا پیروزی 
با
پیشنهادم موافقت شد ،باید تمام توانمو بزارم جذب کردن بچه ها خیلی سخته و
نگه داشتنشون از یه ورم که رقیبی هم دارم که شرایطش به نسبت از من بهتره از
این شرایط همین بس که اون پسره وسط دخترا :///
شاید باهم کنار اومدیم شاید کارم گرفت:)))
داشتم کامنت های پست خانمی که گفته بودند خواستگارشون بخاطر تعداد سکه رفته رو میخوندم دیدم خانمی نوشته؛
"نباید طوری مهریه تعیین بشه که آقا هر موقع اراده کرد بتونه مهریه پرداخت کنه"
میخواستم بدونم واقعاً نظر همه خانم ها همینه؟ یعنی به زور باید یه زندگی حفظ کرد؟، اگه طرف مقابل تون ثروتمند باشه باز هم میخواید طوری تعیین بشه مهریه که توان پرداخت نداشته باشه؟
مرتبط با تعیین مهریه بالا:
مهریه رو در حدی باید تعیین کرد که آقا توان پرداخت نداشته باشه!
حواسم این روزا خیلی پرته . امروز اشتباها یه ساعت زود اومدم سر کار . حالا فرصتو غنیمت شمردم و نشستم پای لپتاپ که بعد از مدت ها توی خلوت یک پست بنویسم :
یک دوستی ازم پرسید چرا ازدواج کنم ؟ اگه ازدواج کنم این توجهم به خدا ، این یاد خدا ، این حضور قلبم توی نماز و ... قاعدتا از بین می ره . یا کمرنگ میشه . گفتم اره قاعدتا همچین اتفاقی می افته . گفت پس چرا این اشتباه رو مرتکب بشم و ازدواج کنم ؟!
بهش گفتم تا وقتی یه فوتبالیست توی زمین تمرینه کار براش سخت نیست .
شما به عنوان نگهدارنده ی یک طوطی، وظیفه بررسی سلامتی این پرنده رو به   عهده دارید. پس لازمه بتونید مشخصات یک طوطی سالم و یک طوطی بیمار رو ابتدا  از  هم  تشخیص بدین. گاهی این تشخیص به سختی ممکنه و باید شما اطلاعات لازم رو   داشته باشید تا از پسش بر بیاین. این جا بطور خلاصه مشخصات یک طوطی سالم  رو  بیان می کنم تا از حداقل نشانه ها اگاهی داشته باشید :
قبل از هر چیز در نظر داشته باشید ۹۰ درصد بیماری های طوطی سانان یک شبه نیست بلکه علل آن به هفته ها و
به هر حال دلیل نمیشه ادم های اطراف و حرفاشون انقد مهم باشه که قرار باسه ادم جواب هر کسی رو بده 
خصوصا که دنیای مجازی کهاضلا ارزشش نداره به لجن پراکنی آدماش بخوای اهمیت بدی
میتونیم اون ی ذره زبون برای تشویق و انرژی دادن به ادما استفاده کنی وهم میتونی برای ایراد گرفتن و قضاوت کردن بر اساس زندگی نکرده ی خودمون بکار ببریم 
اینجاست که شعور خودش نشون میده 
و تمرین کن سرت روی بدنت باشه نه تو زندگی دیگران :))) 
--------------------------------------------------------------------------
 
 
خب! این وبلاگ قراره که چی باشه؟ قراره یه جایی باشه که روند فکری من، و چیزایی که برام مهم‌ان توش نوشته بشن و یه تمرینی باشه برای نویسندگی‌ام. بازتابی باشه از هر روزم.
قرار نیست که از توش هیچ شاهکار، و هیچ ناتور دشتی در بیاد. قراره که یه جا برای حرف زدن و لذت بردن از نوشتن باشه، همین و بس.
اسمش چرا رواقه؟
این وبلاگ از نظر سنتی رواق نیست، مجموعه فضای شکل گرفته از تکرار طاق‌ها نیست. نه قراره وامدار سنت باشه، و نه وامدار تجدد - بلکه این اسم به روا
سلاماین اولین نوشته ایه که میخوام توی پیجم بذارم.قبلش متن دیگه ای رو آماده کرده بودم برای پست کردن که به دلایلی نشد ...دوست نداشتم که اولین پستم غمگین باشه.دلم میخواست با حس خوب و خوش نوشتن رو شروع کنم.ولی چه حیف که ...نه فکر خوبی هست و نه حال خوشی.چیزی که الآن میبینم تلخی و تلخی و تلخیه.ن اینکه هیچ چیز شادی توی زندگی وجود نداشته باشه هااااا نه. ولی گاهی اوقات هیچ چیزشادی هم نمیتونه دل آدم رو شاد کنه. هیچ لطیفه ای لبخند نمیاره؛هیچ کودک شیرینی قند
شاید برای شما این سوال پیش آمده باشه که برای نو کردن دیوار اتاقها رنگ روغن بهتره یا کاغذ دیواری؟
از حیث هزینه میشه با هزینه کمتری نسبت به رنگ تنوع بیشتری به رنگ و لعاب دیوارهای خونه داد. 
از حیث زمان هم کاغذ دیواری مناسب تر از رنگه چرا که بدون بو و بهم ریزی زیاد حداکثر ظرف دو روز میشه دیوارهای منزل رو نو نوار کرد، فقط یادتون باشه که:
اولا کاغذ دیواری قابل شست و شو بگیرید که قیمت هر رول اون کمتر از صد هزار تومن نیست. 
ثانیا زیرسازی دیوارها رو بذا
یکی باید باشه. یکی که با همه فرق کنه. یکی که پزشو به بقیه بدی. یکی که یه چیزی فراتر از بقیه تورو درک کنه. یکی که فراتر از بقیه باهاش راحت باشی. یکی که فراتر از بقیه دوستش داشته باشی. یکی که برات خاص تر از بقیه باشه. یکی که براش خاص تر از بقیه باشی.
یکی باید باشه...
یکی باید باشه...
این جای خالی باید پر بشه...
سلام بچه ها 
داخل مطلب قبلی یه سایت واسه جستجو معرفی کردم ولی نمی دونم چرا به محض معرفی ما چند ساعت بعدش سایته بسته شد 
ایشالله کخ ربطی به ما نداشته باشه و بر اثر معرفی کردن ما فیلتر نشده باشه به  هر حال باز یه سایت درست کردم این بار واستون تا بتونید ازش استفاده کنید 
امیدوارم مورد استفاده قرار بگیره 
/http://ahmadh.parseek.ir
براتون کار می‌کنه؟؟
یه آره یا نه هم بگید کافیه ها
اگه لینکه براتون کار نمی‌کنه رو تصویر بزنید :)
 
امیرالمومنین علیه السلام
 
 
مولای ما نمونه ی دیگر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
 
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
 
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است
 
سوگند می خورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است
 
طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
 
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرییل واژه ی بهتر نداشته است
 
چون روز روشن است که
احساس خشم زیادی نسبت به یه نفر دارم، چند دور ماجرا رو با خودم دوره کردم، همچنان نمی‌دونم کی مقصره؟ اصلا شاید مقصری وجود نداشته باشه واقعاهمش می‌خوام دنبال مقصر نباشم
ولی وقتی عواقب کارش احساس و زندگی ام رو تحت تاثیر قرار داده ، هر چند کم!! عصبانی می‌شم
دوست دارم نسبت به قضیه بی تفاوت باشم تا اینقدر در عذاب نباشم.. دوست دارم خودم رو جای طرف بذارم و بهش حق! بدم..
یه مدت دعا می‌کردم که آروم شم ، بعد یه مدت خشمم غلبه کرد و پر شدم از نفرت..
می‌خوام ب
خیلی وقته عاشقانه کمتر می‌نویسم. بنا به دلایل مختلفی که یکشون تصورات خودم از سلیقه خواننده هاست. آره میدونم که اشتباه هست داشتن همچین تصوری، اما خب نمیشه نداشت. درسته یک نویسنده باید روش خودش رو داشته باشه، برای خودش و از وجودش بنویسه تا خواننده رو جذب کنه، باز هم نمیشه حس مسئولیتی در برابر خستگی کسی که تو رو میخونه نادیده گرفت. گاهی یکی از دوستان خوبم مهدیه، میگه مثل قدیما بنویس. با دلت بنویس و از عاشقانه‌های زندگی بگو. که من میترسم کسی حوص
سلام. 
خیلی وقت بود که اینجا نیومده بودم،نه وبلاگی رو میخوندم،نه تلاشی برای خوندن میکردم، نه چیزی می‌نوشتم و نه تلاشی؛برعکس دفعات قبل که میگفتم نمینویسم چون چیزی برای نوشتن نیست ایندفعه خیلی چیزا هست،خیلی اتفاقاتِ در خور نوشتنی افتاده،از سفر یک هفته ای با دوست صمیمی به بندرعباس تا همین الان که درحال برنامه ریزی برای رفتن به کردستانم.
اما یه دلیل وجود داره که نمینویسم،اینجا دیگه مأمن امن من نیست!
میدونید،آدم هرچقدر هم با دیگران صمیمی باش
...
کسی نباید مجازات بشه .

مکالمه ی انیشتین و همسرش / نابغه

+عمر هر رابطه حتی عمیق ترین ها یک زمان مشخصی ه حتی اگر برای ما ابدی به نظر بیاد . 
وقتی به زور میخوای یک رابطه را حفظ کنی باید بهای اون رو بدی .
ببین ارزشش چقدره . چی از دست میدی و چی بدست میاری .
اگه مجبوری ادامه بدی لازمه تا میتونی خودت رو و وضعیت رو مدیریت کنی تا کمترین آسیب و بیشترین سلامتی نصیبت بشه .
++ زور و فشار از جای دیگه مشکل نشون میده ...
بله، فقط کافیه سیستم نورونی عملکرد دترمنستیک داشته باشه، اونوقت از همون موقعی که احتمالا سناریوی پرت شدن آدم تو زمین اتفاق افتاده، عملکرد نورونی با عملکرد دترمنستیک زمین و سایر موجودات همراه شده، و بوم، اگه این درست باشه یعنی تمام تاریخ از گذشته تا حال تا آینده از ابتدا کاملا معین بوده و طبق برنامه اتفاق افتاده و اتفاق خواهد افتاد.اگه این فرضیه رو بگذاریم کنار تحقق پردازش کوانتومی و فرض دیگرمون این‌ باشه که ساختار علت و معلولی به طور کام
توی خواب و بیداری بودم ک بهم زنگ زدن.گفتن اردو جهادی خوزستانه میام یا نه.همینطور گیج و منگ بودم که با خودم فکر کردم خوب من برم کی خونه باشه؟ مامان تنها میمونه که!  گفتم حالا کی هست؟ گفتن احتمالا دوشنبه یا سه شنبه تا آخر هفته.داشتم حساب میکردم خوب مشاوره آماری رو کنسل میکنم. برا امتحان پایان بخش هم از الان میخونم و به دایی م میگم بیا پیش مامان اینا تا تنها نباشن و من برم چند روز بعد بیام.بعد گفتم باشه خبرتون میکنم.به دایی م ک گفتم میگه حالا فرصت ب
برای ح نوشتم دلم میخواد کسی رو داشته باشم که فقط و فقط مال من باشه و با هیچ کس شریکش نشم خندید و گفت من میتونم داوطلب باشم بهش گفتم که نه تو به صاد تعلق داری به خواهرت به مامان و به عین که اون دوستته دایره ی ادمهایی که بهشون تعلق داری زیاده
بعد بهش گفتم به نظرت من به کیا تعلق دارم ؟ گفت مامانت بابات صاد سین شین اون یکی صاد نون! غین و میم ! اسم خودش رو هم نگفت .
گفتم که جالبه من به هیچ کدوم از این ادمهایی که گفتی احساس تعلق نمیکنم مخصوصا بابام گفت من
بچه هایی که من رو میخونین، اگر اینستاگرام حقیقی دارین (یعنی گل و بوته و چمنزار عکستون نباشه :پی و ۰ نفر فالوءر و دویست نفر فالویینگ نداشته باشین اینجوری این حس به ادم متبادر میشه که شما فقط بیننده ای و دوست نداری کسی بیننده ت باشه :پی) آدرستون رو برام بذارین :)
 
پ.ن: نگم دیگه که کامنتا تایید نمیشن :)
شنیدید می‌گن طرف گنجشک رو رنگ میکنه جای قناری می‌فروشه؟
سایت طاقچه که حامد معرفی کرده بود یک چنین چیزیه. کتاب‌های شهید مطهری و عین صاد و بسیاری از رمان‌ها که میشه رایگان دو تا سایت بغل‌تر دانلود کرد رو می‌فروشه.
نگاهی که به کتاب‌هاش کردم نشون می‌داد این سایت طاقچه برای کتابخوانی نیست، برای آدم‌هایی خوبه که ادای کتابخوانی در میارن.
پر شده با کتاب‌های موفقیت و البته سطحی کلیشه. امثال کتاب بیشعوری که آدم تا بیشعور نباشه از این کتاب خوشش
اگر کسی مطمعن باشد که فردا صبح می میرد چگونه رفتار می کند ؟
اگر سرش داد بکشی هم حرفی نمی زند لبخندی می زند و با خود می گوید که وقت نداریم،وقت نداریم، عمر وقت این کار ها رو نداره واصلا ارزشش هم ندازه که برای یک روز زندگی انقدر عصبانی بشم ارزش نداره
حضرت آیت الله بهجت می فرمایند : وداع از این دنیا برای ما بسیار نزدیک است ولی ما خیلی دور می بینم وگرنه اینقدر باهم نزاع نداشتیم
#مرگ #یاد_مرگ #بهجت #بهجت_العارفین
امروز اصلا اونجوری که باید و شاید نتونستم مطالعه کنم.انگار یه خورده انگیزم کم شده بود...
اما یهو یه آگهی استخدام دیدم!...
آگهی استخدام پتروشیمی دی پلیمر آرین!یه پتروشیمی کوچولو توی عسلویه که خیلی از محل کار قبلیم هم دور نیست.حتی یکی از بچه های دفتر فنی که پیشمون کار می کرد با سرپرستمون به مشکل برخورد و رفت همین دی پلیمر!
به نظرم می تونم از چند جهت به این موضوع نگاه کنم:
- اول اینکه من از نظر مطالعاتی بعید می دونم بتونم مطالب زیادی رو توی این یک ماه
دوازده باور "میلیونرساز" وارن بافت
به اعتبار و هویت تون بها بدین.
قدم اول اینه که خودتون رو لایق رویاهاتون ببینین، برای این موضوع باید روی اعتماد به نفس تون کار کنید.
 ارزش آفرینی کنید.نکته: این ارزش آفرینی باید تو دو بعد شخصی و کاری باشه به اینصورت که:در بعد شخصی: باورهاتون رو رشد بدین، دنبال هدف هاتون بگردین و رسیدن به اون ها رو به عنوان ارزش تعریف کنید.در بعد کاری: باید پا به عرصه ی خلاقیت بذارین و شروع کنید به خلق و ایجاد بسترهای کاری جدید،
میدونم دارم اشتباه میکنم. میدونم اخرش فقط خودم ضربه می بینم. میدونم چند ماه دیگه دوباره میام اینجا چس‌ ناله میکنم. میدونم احساس پیدا میکنم و بعدم دلمو میشکونه و مثل سگ پشیمون میشم. میدونم دارم به خودم اسیب میزنم.
ولی لعنتی، حواسمو خیلی خوب پرت میکنه. این حواس پرتی ارزشش رو داره. حداقل فعلا.
یک توپ بسکتبال توى دست من تقریبا ۱۹ دلار می ارزه اما توى دست مایکل جردن تقریبا ۳۳ میلیون دلار!بستگی داره توپ توى دست کی باشه!یک عصا توى دست من می تونه سگ ها رو دور کنه اما توى دست موسی(ع) دریای بزرگ رو می شکافه!بستگی داره عصا توى دست کی باشه!دو تا ماهی و یه تکه نان توى دست من یه ساندویچ می شه اما توى دست حضرت عیسی(ع) هزاران نفر رو سیر می کنه!بستگى داره روزى شما دست کى باشه!همانطور که می بینید ، بستگی داره هرچیزى ، توى دست کی باشه!پس ، دلواپسی هایت ،
یه  پرنده دوست دارهآسمون  آبی باشهروزای خوب خداصاف و آفتابی باشه
 یه  پرنده دوست دارهخوب و مهربون  باشهشب پیش ستاره هاروز تو آسمون  باشه
یه  پرنده دوست دارهتو دلا غم نباشهلبا پرخنده باشهدرد و ماتم نباشه
 یه  پرنده دوست دارهرو  زمین جنگ نباشههمه دل ها شاد باشنهیچ دلی تنگ نباشه
یه  پرنده دوست دارهقفسش باز بمونهاز قفس فرار کنهراحت آواز بخونه
چند ماه پیش با رفیقم رفته بودیم یه جایی برای استراحت، یکی از دوست‌هام یه سایت فروشگاهی راه انداخته بود اما هنوز خیلی چیزا رو نمیدونست.
اون روز بهم زنگ زد و درباره تولید محتوا چندتا سوال پرسید. منم سعی کردم با یه زبون ساده جواب سوالشو بدم که هم موضوعو درک کنه و هم بتونه کمکش کنه.
تلفنو که قطع کردم رفیقم گفت : برای مشاوره ای که بهش دادی چقدر پول میگیری؟
منم گفتم هیچی همین طور مرامی بهش گفتم.
گفت : آدم باید خل باشه تا چیزی رو که میدونه رایگان به بق
اعجازِ قرص کامل درخشان ماه همیشه برایم تسلی خاطر بوده است. اینکه اگر خورشید رفته است، ماه را فرستاده است تا تو در تنهاییِ بی نور نمانی. اما خیلی وقت‌ها آنقدر با حسرت به غروب خورشید خیره میشویم که یادمان میرود که ماهی بالای سرماست که خورشید به مهر نورش را به صورتش پاشیده است.
من آرامش را در کمی دورتر ایستادن و از کمی دورتر نظاره کردن میبینم. وقتی دورتر می‌ایستم میبینم هیچ چیزی آنقدر ارزشش را نداشته که یادم برود زندگی کنم. آرامش خودِ خودِ بی و
زوزه بکش حیدر
حقته ...حقته ... حقته ...
تو طلایی با روکش لجن ... 
گریه کن برای بخت سیاه خودت ...
زار بزن برای صراط غیر مستقیمی که انتخابش کردی ولی میدونی "راه" از اونوره ... 
داری چی رو با چی معاوضه میکنی؟ 
عین پدرت حضرت آدم، بهشت رو میدی که زمین رو بخری؟ 
چرا اینجوری بودیم از اول؟ چرا ما انسانها اینقدر حساب کتابمون ضعیفه، چرا پادشاهی رو با گدایی معاوضه میکنی؟ چرا پاکی رو میدی که ناپاکی به دست بیاری؟ چرا طلا رو میدی که لجن بگیری؟ چرا سعادت رو دو دستی تق
اوایل دلم میخواست هیچکس نوشته های وبلاگم رو نخونه اما حالا که با آدما معاشرت کردم و نتیجه خوبی هم داده دوست دارم از طریق وبلاگ چند تا دوست پیدا کنم احساس میکنم که کلی اتفاق افتاده و من عوض شدم هر چند که هنوز غمگین و نگرانم اما غم هم جنس های مختلفی داره و احساس میکنم غمم جنسش عوض شده حتی با کیفیت تر شده فردا سال عوض میشه اینکه امسال کمتر نوشتم چه تو وبلاگ چه تو دفتر و هر جای دیگه نشون میده که امسال کمتر تنها بودم و هر وقت غمگین بودم به جای اینکه خ
نه که کار نداشته بودم نه که درس نداشته بودم...دلم نگران بود
دلم یه حال ِ خوب خواست یه چیزی که انگیزه ُ امید داشته باشه توش! فیلمای خارجی و ایرانی که نگم ...
همینطورکه نشستم پای تی وی حضرت آقا رو دیدم و فکردم بشینم گوش بدم به حرفاشون ...! هم خنده برلب زدم هم لذت بردم وخب
تهش تصمیم گرفتم قران خوندن رو بیشتر کنم...! البته بیشتر همیشه گوش میدم ولذت می برم تا بخونم ؛)
باید یاد بگیری روی پای خودت بایستی
باید یاد بگیری خوشحالیات رو به کسی وابسته نکنی 
باید یاد بگیری به جز خدا و بعد هم خودت هیچ کس نسبت به تو دلسوز تر نیست
باید یاد بگیری منتظر کسی نباشی ،توقع از کسی نداشته باشی، هر محبتی و لطفی که کردی بدون چشمداشت باشه
باید یاد بگیری که انتظار نداشته باشی یکی بیاد و رنگ دنیات رو عوض کنه
باید یاد بگیری که بعضی جاهای زندگی قوی و شجاع بایستی در برابر اونچیزی که میخواد تخریب کنه تو رو
باید یاد بگیری آدمی نون نیت خ
ابوی گرامی فرمودند که چرا همش من برم نون بگیرم حال ندارم منم پیشنهاد دادم که باشه من میرم نون میگیرم امشب شما املت درست کن برگشتم شام بخوریم گفت واقعا میری نون بگیری گفتم آره به شرطی که درست کردن شام باشما گفت باشه تا بری بگیری و برگردی من املت درست کردم مامانمم گفته بود من شام نمیخورم هیچی هم درست نمیکنم من رفتم نون گرفتم رسیدم خونه دیدم  املت آمادست آقا چشمتون روز بعد نبینه اولین لقمه که خوردم اینقدر بد مزه بود نمیدونم چی چی بهش زده بود یک
چرا، آخه چرا همیشه باید اینجوری شه؟ چرا همیشه همه چیرو خراب می کنه؟ چرا نمیذاره آروم بگیرم یه کم؟ 
دلم میخواد همین الان برم بیرون از این خونه...
ولی بازم دهنم بسته شد..باز زبونم بند اومد...باز سوار ماشینش شدم باز فقط بغضم و نگه داشتم باز بهش قول دادم به حرفاش  فک کنم.
به حرفایی که...تنم میلرزه وقتی یادم میاد...
چقد خوشحال شدم وقتی بیدار شدم دیدم خونه ست..منه احمق...چقد ذوق کردم...گفتم چقد به فکرمه...می خواد بیشتر با هم باشیم...ولی بعدش منو برد اون...مدرس
یعنی اگه من به اندازه ی کافی عاشق خودم باشم، دیگه از محبت آسیب نمی بینم؟ بی خودی توی دام محبت نمی افتم؟
فک کنم راه حلش این باشه. باید عشق رو در وجود قوی تر کرد :عینک_آفتابی
از طرفی هم باید یادت باشه که هویت مستقلت اول از همه قراره همیشه مستقل باشه.
 
 
نمیدونم جریان چیه که هرشب زودتر از دیشب بیدار میشم از خواب. به هر حال از دو بیدارمو دیگه خوابم نبرد. تازه میخوام روزمو شروع کنم. یه خورده ام گشنمه اما الان یه خورده خیلی زوده برای صبحونه :/ برام امیدوار باش که از پس امروزم بر بیامو از دیروزم بهتر باشم. خیلی بهتر. فعلا دارم ابی گوش میدم یه کوه ظرف هم منتظرمه :دی نه در این حد اما ظرفا باز نصیب من شد. نمیدونم چرا :/ دیگه از کجا بگمممم ؟؟ همین. دلم میخواد یه روز از اینجا برم. یه جای دور خیلی دور. امیدوارم
اگه شوهرت دوستت باشه دنیا دشمنت باشه خیالت راحت باشه ولی اگه دنیا دوستت باشه شوهرت دشمنت باشه فایده نداره
_جاری جاریو زرنگ میکنه...هوو هوو رو خوشگل. 
یعنی هووها از نظر قیافه باهم رقابت میکنن...وجاریها تو کارو تلاش از هم پیشی میگیرند
_همیشه نصفتو به شوهرت نشون بده نصفتو نشون نده یعنی همه چیزتو به شوهرت نگو
_همیشه پوستو بشکاف پولتو بزار توش 
یعنی همیشه برای خودت پس انداز مخفی داشته باش
به نظرم لازمه هر شهری یه مرکز داشته باشه. جایی که رسیدن بهش آسون‌ترین راه‌ها باشه، جایی که از ساکن و مسافر، هرکی توشه، اگه راه گم کنه، اگه خسته باشه، اگه خوشحال باشه، اگه ناراحت باشه، اگه می‌خواد از خونه‌ش بزنه بیرون، اگه بی‌جا و مکان باشه، اگه بخواد قرار بذاره، اگه بخواد خلوت کنه، اگه بخواد خوش بگذرونه، اگه بخواد عزاداری کنه، اگه تازه متولد شده یا اگه تازه مرده، در هر حالی بتونه روش حساب کنه. مرکزی که آغوشش باز باز باز باشه، مرکزی که خود
 یا تفکر به تفکر یا حس به حس
خلاصه نبرد در واقع تقابل دو نفر با هم یا دو تفکر متضاد هست که میتونه
نشات گرفته از یک اتفاق کوچیک باشه یا حسی ناخوشایند ولی باید به قلب نبرد
رفت وحس کرد که واقعا اون دو متضاد قلبا قادر به نبرد هستند یا در ظاهر
کودکانه به خاطر غرور کاذب اینکار رو میکنن وچه شیرین هستند متفکرانی که به
واقعیت ان پی برده و واقف شوند عشقی عمیق وجود داره که میشه با کمی درایت
جمع کرد ودوباره ساخت که چه زیباست ساختنی که دوباره باشه ومیتون
 
دنیای من دنیای نداشته هاست
نداشتن هر چیزی که دوست دارم داشته باشم
 
نداشتن گوشه ی چشمی از سوی دوست
این قدر برات ارزش ندارم که دو سه روز یه بار
یه پیام یه طرفه به من بدی
راهش برات بازه:
پیام یه طرفه و بدون جواب به درخواست تو
ولی تو رسیدن یه جمله ی عادی از خودت رو برای من حرام کردی
 
 
 
خودم رو ازِت نمی گیرم ولی 
تو رو از خودم می گیرم
نباید دلخوشیم کسی باشه که 
کسی که نمی شه دل رو بهش خوش کرد
نباید دلخوشیم باشه
 
می خوام با ریاضی دوست بشم
ریاضی خیل
گوشه ای بنشین و
نظاره کن چگونه آدم ها
میمیرند و تمام میشوند
و فراموش!!
همیشه کاری رو انجام
بده که ارزشش رو
داشته باشه...
همیشه واسه خوبی کردن
وقت نیست
یادت باشه هممون یه روزی
به سادگی از این دنیا
میریم و بعد تو میمونی
و وجدانی که راضی شده
بار ها قلبی رو بشکنه.!

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

tahsil.bonyad